- تباه داشتن
- باطل داشتن، ضایع فاسد کردن
معنی تباه داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باطل کردن
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان
آگاهی داشتن خبر داشتن مستحضربودن
با همدیگر برابر بودنبایکدیگر همتابودن
تضاد داشتن باهمضد یکدیگر بودن مخالف هم بودن
ملجا داشتن ملاذ داشتن
نو کردن جدید کردن اجرا کردن، از نو بکاربردناحیا کردن، از نو بکار بردن، خوش داشتن، خوشروی بودن خندان بودن شادمان بودن (چهره)
تباه کردنضایع و فاسد کردن، منهدم کردن: ویران ساختن
مانده داشتن باز مانده داشتن باقی داشتن (مصلبی داستانی)
گراهیدن
شاهد داشتن، دلیل و مدرک داشتن
نگاهداری کردن، متوقف ساختن، ایست دادن
زشتی داشتن زشت بودن
شاهد داشتن، دلیل داشتن حجت داشتن: تو اگر بحسن دعوی بکنی گواه داری که کمال سرو بستان و جمال ماه داری. (سعدی)
مجرم بودن مقصر بودن خطا کار بودن
حفظ کردن حفاظت کردن پاسبانی کردن: یا رب تو مر حسین ابوبکر را مدام از کل حادثات زمانه نگاه دار، (لباب الالباب) در جایی محفوظ داشتن: مردم آزاری... سنگی بر سر صالحی زد. درویش... سنگ را نگاه همی داشت تازمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد، مراقبت کردن توجه کردن: طلایه فرستاد هرسو براه همی داشت لشگر زدشمن نگاه، تعمد کردن پرورش دادن، باز داشتن منع کردن، توقیف کردن
Contrast, Conflict
Resemble
конфликтовать , контрастировать
напоминать
in Konflikt stehen, kontrastieren
конфліктувати , контрастувати
нагадувати
konfrontować, kontrastować
przypominać
冲突 , 对比
conflitar, contrastar
assemelhar-se
confliggere, contrastare
somigliare